به هر حال دختران هم به دانشگاه آمدهاند تا آیندهای روشنتر و مستقلتر پیشرو داشته باشند. روزهای تحصیل از پی یکدیگر میگذرند ولی ترمهای آخر برای دو گروه دختران و پسران حال و هوای کاملا متفاوتی دارد. درواقع با نزدیکشدن به پایان دوره تحصیلات، بحث اشتغال جدیتر از همیشه مطرح میشود. این منطقی است که پیامد تحصیل در سطوح دانشگاه، ورود به بازار کار است و درست همینجاست که تفاوت چشمگیری میان این دو گروه دیده میشود. بازار اشتغال در کشور ما با زنان و مردان متخصص برخورد یکسانی ندارد؛ در واقع یک سقف شیشهای نامرئی وجود دارد که محدودیتهای دستوپاگیر زیادی را برای زنان ایجاد میکند. شاید هیچ جا قانونی تدوین نشده باشد که زنان از اشتغال در پستهای مدیریتی منع شوند اما وقتی به بازار کار نگاهی میاندازید میبینید که مدیران همه مرد هستند و زنها فقط و فقط در پست مشاور فعالند. با نگاهی به پستهای دولتی میتوان فرضیه سقف شیشهای را به دولت هم تعمیم داد چرا که مدیران دولتی هم عموما مرد هستند.
دختر قشنگم ،پسر زرنگم
برداشتهای فرهنگی در زندگی ایرانیها نشان میدهد که از روزهای نخست کودکی دختران برای ورود به بازار کار و قبول مسئولیتهای اجتماعی تربیت نمیشوند. شاید باور این نکته سخت باشد اما دختربچهها در میان اعضای خانواده معمولا به دختر قشنگم و پسربچهها با لقب پسر زرنگم خوانده میشوند. ممکن است این القاب تغییر کنند اما معمولا بار معنایی یکسانی دارند و خانواده از همان ابتدا به دخترش هشدار میدهد که نقش خودآرایی و در خانه ماندن و کدبانوگری را بیاموزد و در عوض پسر میآموزد که باید مسئولیتپذیر، ریسکپذیر و مدیر باشد تا بتواند زندگی خوبی داشته باشد. خب زنگ خطر از همینجا به صدا درمیآید و مهارتها در همان سالهای کودکی و نوجوانی میان دختران و پسران تقسیم میشوند و میبینیم که در بزرگسالی هم هرجایی حرف از مدیریت و مسئولیت اجتماعی و اقتصادی هست مردها پیشقراول هستند.
مسابقه دوی با مانع
استقبال بازار کار از زنان شرایط نابرابری را ایجاد میکند و این نابرابری تا آنجا جدی است که زنان برای راهیافتن به این بازار نیازمند مقاومت زیادی هستند. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم بهدست آوردن شغل مناسب مانند شرکت کردن در یک مسابقه دوی همگانی است اما زنان باید مسیر مسابقه را در شرایطی که پر از مانع است طیکنند درحالیکه مردان در زمینی بدون مانع میدوند؛ در واقع زنان گاهی ناچارند تا چند برابر مردان برای بهدست آوردن یک موقعیت کاری مناسب انرژی صرف کنند تا بتوانند به آنچه میخواهند برسند. استقامت و پایداری دو ویژگی مهمی است که زنان باید برای موفقیت در محیط کسب و کار و فضای اشتغال داشته باشند و برای رسیدن به نقطه موفقیت لازم است تا چندین برابر مردان انرژی صرف کنند. بیشتر این انرژی برای غلبه بر محدودیتها و ممنوعیتها صرف میشود. بهنظر میرسد برای برطرف شدن بخشی از این محدودیتها لازم است کار فرهنگی در کشور انجام شود و مهمترین ابزار کار فرهنگی هم رسانهها هستند که در این زمینه نقش بسیار پررنگ و درخشانی دارند. البته آموزش و پرورش هم در این زمینه نقش دارد. میتوان با جای دادن الگوی زن موفق در کتابهای درسی تغییرات فرهنگی ایجاد و خودباوری زنان را تقویت کرد.
آموزشهای ویژه برای زنان
در حوزه آموزش چند بخش داریم: نخست آموزش فنیحرفهای است که هر کسی میخواهد وارد بازار کار شود میتواند از این آموزشها بهرهمند شود. این نوع آموزش برای زنان و مردان در سراسر کشور وجود دارد اما یکسری آموزشها مخصوص زنان است. زنان باید بیاموزند که در شرایط فرهنگی فعلی چگونه میتوانند از خانوادهشان حفاظت کنند؛ یعنی زنان ضمن اینکه بهعنوان یک زن نقششان را برای خانواده ایفا میکنند تا احیانا براثر فعالیت در زمینه کسب و کار آسیبی به خانواده وارد نشود، باید وظایف محیط کارشان را هم به خوبی انجام دهند. آموزشهای مخصوص برای زنان باید براساس نیازسنجیهایی که انجام میشود پایهریزی شود. مهمترین آموزشی که لازم است زنان پشت سر بگذارند تقویت اعتمادبهنفس است. در این آموزشها بیشتر باید بر تقویت روحی و روانی زنان تأکید شود. دیده شده که زنانی که علاقهمندند وارد بازار کسب وکار بشوند معمولا با ترسهای نهادینهشدهای روبهرو هستند؛ ترسهایی که از کودکی در وجودشان شکل گرفته و هرگز رهایشان نکرده است. به همین دلیل شاید بهتر باشد گفته شود که نخستین گام برای ورود زنان به بازار کسب و کار غلبه بر ترسهایشان است و اگر از این مرحله به خوبی عبور کنند میتوانند کارآفرینان و مدیران توانمند موفق و ریسکپذیری باشند به شرط اینکه آموزش مورد نیازشان را به درستی پشت سر بگذارند.
فاطمه دانشور
رئیس کمیسیون مسئولیت اجتماعی اتاق بازرگانی ایران